برای اهداء اقلام تحصیلی به مدرسهشان رفته بودم. مدیر مدرسه او را به من نشان داد. کلاس ششم ابتدایی بود، با قدی بلند و جثهای نسبتا درشت. او نیز پس از چند روزی مانند خواهر بزرگش مدرسه را ترک میکند. خواهر بزرگ به علت فقر مادی مدرسه را ترک کرده بود تا سرپرستی خواهر کوچکش را به عهده بگیرد. او کار میکرد، تا بتواند تا حدودی مسئولیت پدر و مادرش را نسبت به خواهر کوچکترش جبران کند. مادرشان که فرزند دوم خانواده بود، تا مقطع دیپلم تحصیل کرده و در هجده سالگی با پدرشان که از دوستان پدر و مادر بود، بدون هیچگونه شناخت و آگاهی ازدواج میکند. مادر میگوید؛ گفته بودند که شغلش جوشکاری است، اما هیچ وقت ندیدم به این حرفه مشغول باشد. پنج یا شش سال با هم زندگی میکنند. پدر با فروش مواد مخدر، هزینه زندگی را تامین میکند. طی این مدت، مادر نیز متاسفانه هم مصرفکننده و هم فروشنده مواد مخدر میشود. پس از طلاق از پدر، از این راه هزینه زندگی را تامین میکند، تا به جرم حمل و فروش مواد دستگیر و به پنج سال حبس محکوم میشود. دو سال از حبس را سپری کرده و در شرکت حامی، وابسته به زندانها کار میکند. اکنون به قید وثیقه برای سرپرستی فرزندان آزاد میباشد. در طی دو سالی که دختران معصوم و بیگناه از وجود پدر و مادر محروم بودند، در خانه دخترخالهشان که فقط یک اتاق بود زندگی میکردند و از حداقل نیازهای ابتدایی محروم بودند. اما حالا مادر در کنارشان هست و اظهار میکند که خود را از شر آن ماده خانمانسوز پاک کرده است. بیست روزی از ترک تحصیل دختر کوچکتر میگذرد. با مادر به گفتگو مینشینیم و درخواست میکنیم که دخترانش را به مدرسه روانه نماید، ما نیز قول دادیم تا آنجا که برایمان مقدور است، نیازهای ابتدایی را تامین کنیم. با کمک یکی از خیرین و با پیشپرداخت 30 میلیون تومان و اجاره ماهیانه یک میلیون و دویست هزار تومان، خانهای برایشان اجاره کردیم و وسایل و اثاثیه اولیه زندگی را برایشان تامین نمودیم. در حین کمکرسانی، دختر بزرگ به من اظهار کرد که تا کنون از نعمت پدر محروم بودیم و شما به جای پدرمان هستید، جملهای که کمبود محبت پدری را به تصویر میکشاند و نیاز به وجود پدر را اظهار میکند. اکنون مادر و دختران در خانهای مستقل، زندگی جدیدی را آغاز کردهاند و دختر کوچکتر، مدرسه را برای ادامه تحصیل آغاز کرده است. این خانواده با کمکهای شما عزیزان، از بازمانده از تحصیل بودن رها شدهاند و اکنون به سوی آیندهای روشن گام برمیدارند.